رایان عشق مامانرایان عشق مامان، تا این لحظه: 10 سال و 29 روز سن داره

رایان دوست داشتنی ما

اولین قدمهای عشق مامان

عشق مامان، چند وقتیه قشنگ چند قدم راه میری و میپری بغل من ، بابا جون و مامان جون... یه مدت بابا نبود و ما خونه مامان جون بابا جون بودیم...خوش گذشت ولی همش جای خالی بابا احساس میشد و سخت بود ...عزیز مامان ماشالا خیلی شیطون شدی و به منم خیلی وابسته شدی ...تقریبا هیچ کاری نمیتونم انجام بدم فقط باید بشینم و شما بازی کنی...امیدوارم بهتر بشی و این وابستگیت کمتر بشه...  
29 بهمن 1393

عکسهای آتلیه

4 دی بود که برای دومین بار موفق شدیم به آتلیه ببریمت و ازت عکسای خوشگل بگیریم ... دفعه اول حدود چهار ماه و نیمه بودی که برده بودمت ..اما فایل عکساتو نگرفته بودم که برات بذارم جیگرم اما ایندفعه فایل عکساتو گرفتیم البته فعلا دوتاشو گرفتیم که برات تقویم درست کنیم ..بقیه ش دستم اومد حتما برات میذارم مامانی... جان ره بیمیره مامانییییییییییییی اینم بقیه عکسهای پسر نازم ...
29 بهمن 1393

تحولات نه تا ده ماهگی

تو این مدت دو تا از دندونای خوشکلت شروع به در اومدن کرد ..یکیش که دندون سوم از پایین سمت چپته تقریبا 16دیماه بود که خودشو به من نشون داد و بعدی هم که دندون چهارم از بالا سمت چپه همین چند روز پیش 4 بهمن نوک تیزشو بیرون اورد و منم با دستام حسش کردم....مبارکت باشه عزیزک مامان دیگه حالا کم کم داری وارد جمع کبابخورا میشی نفسم..... سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم  صاحب مروارید شدم  یواش یواش و بیصدا  شدم جز کباب خورا پسر زرنگم، یه ماهی هست که بای بای کردنو یاد گرفتی و خیلی بامزه بای بای میکنی...کف دستتو رو به خودت میگیری و دست کوچولو و خوشگلتو بالا و پایین میبری... راستی از دیروز...
7 بهمن 1393
1